روزی از روزهای دوران دانشجویی
سلام هم دانشگاهی جدید من وتو در دانشگاه و در این مرز وبوم ما هستیم.
مایی که شیرینی خاطرات مشترکمان رشته پیوند ماست پیوندی که هیچ حزب و کشوری نمیتواند آن را از ما بگیرد.
همان پیوندی که دردبستان یادمان داد بابا نان می دهد و ما تصمیم کبری میگیریم که به پاس تمام زحمات و خون دل خوردن های پدر و مادرمان آینده این مرز وبوم را بسازیم وخستگی ساختن ها و سوختن ها یمان را در خانه کوکب خانوم با تمام غداهای محلی اش به در کنیم و خوب میدانیم که در ناملایمات زندگی همیشه کسی را داریم که به او بگوییم:
ریشه هایم ز خاک بیرون است چند روزی مراتحمل کن
یاد شاعر کودکیمان مصطفی رحمان دوست و قیصر امین پور بخیر که تمام شعر های مشترکمان یادگار آنهاست. آری همان تلخی شیرین
باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه
زیبا دیدن وزیبایی را یافتن را نشانمان دادند وقتی سرودند باز باران با ترانه باگوهرهای فراوان میخورد بر بام خانه.
هم دانشگاهی امروز من تمام کودکی و یادگاری هایش را خوب به خاطرت نگه دار که تو جوانمردی دهقان فداکار و یاران پیامبر (ص)را داری.
آینده ساز این مرز و بوم علم را چه در زمین چه در ثریا می یابی چون تو همان نسل حماسه ایی شاهنامه فردوسی و امام روح الله(ره) و امام خامنه ایی و نکته آخر اول را میدانم که بهتر ازمن میدانی حرمت خون شهید را همان اولین و مهربانترین میزبان شما در دانشگاه را میگویم شهید گمنام دانشگاهمان،همان پرستوی مهاجر کنار مسجد مادر که میخواهیم خیال او را آسوده کنیم که تا آخرین قطره خونمان پاسدار آرمانهایمان میشویم.به یاد تمام شهدای ایران عزیزمان السلام علیک یا اباعبدا... .
خیلی خوب و عالی بود